نويسنده: سيد حسين نصر
مترجم: سيد محمد صادق خرازي



 

به دور از پذيرا بودن چالش هايي که از طرف غرب در مورد مسائلي مثل آزادي و حقوق بشر تحميل شده است، در دو دهه ي گذشته توسط کساني که سعي داشته اند معناي آزادي در جوامع اسلامي را بدون استفاده از صندوق هاي رأي تحليل کنند و در درگيري هاي نظري و عملي در مورد مسائل حقوق بشر، شرکت داشته اند، پاسخ هاي اسلامي بسياري منتشر شده است. اکنون در اغلب کشوهاي اسلامي گروه هاي حقوق بشر فعاليت مي کنند که برخي دولت ها با آن ها مخالفند و حتي در برخي از ديگر کشورها عامل غرب محسوب مي شوند. در مورد مسئله ي اسلام و حقوق بشر، بحث هاي گسترده اي بين علماي ديني، فيلسوفان و حقوقدانان، از جمله برخي از برجسته ترين مقامات سنتي، صورت گرفته است. در اوايل قرن پانزدهم تقويم اسلامي مطابق با ابتداي دهه ي 1980، مذاکره ها، کنفرانس ها و بحث هاي بسياري صورت گرفت که به چاپ اعلاميه ي حقوق بشر اسلامي انجاميد و حمايت بسياري از مقامات سنتي مسلمان و بسياري از سازمان هاي معظم را به دست آورد و در سراسر جهان اسلام به شکل وسيعي منتشر شد.
حقوقي که در اين سند برشمرده است و اساساً بر مبناي قرآن و حديث شکل گرفته است، عبارتند از: حق زندگي، آزادي، برابري، ممنوعيت تبعيض غيرمجاز؛ حق عدالت، محاکمه ي عادلانه، محافظت در برابر سوء استفاده از قدرت، محافظت در برابر شکنجه، حمايت از آبرو و حسن شهرت، پناهندگي، حقوق اقليت ها، حق مشارکت در اداره و مديريت امور عمومي، حق اعتقاد، انديشه و بيان؛ آزادي مذهب، معاشرت آزاد، آزادي دنبال نمودن نظام اقتصادي مناسب، محافظت از اموال، امنيت اجتماعي، تشکيل خانواده و مسائل مربوط به آن؛ حقوق زنان متأهل، حق تحصيل، زندگي خصوصي و آزادي نقل مکان و محل اقامت. يک نفر غربي شکاک ممکن است عنوان کند که اين موارد همان مفاهيم غربي حقوق بشر است که در قالب واژگان اسلامي بيان شده است. واقعيت امر اين است که هر يک از اين حقوق توسط منابع قرآني و حديث تأييد شده است. مطمئناً آنچه سازنده ي مفهوم حقوق بشر و نه شکل آن است، الزاماً مدرن نيست؛ اما مي توان آن را به نوعي در تعاليم اخلاقي و معنوي مذاهب مختلف و نوشته هاي فلاسفه ي اخلاق گرا در سرزمين هاي مختلف، از چين گرفته تا فرانسه و البته کشورهاي اسلامي، يافت. آنچه که اين سند و نمونه هاي مشابه آن ارائه مي کنند، پاسخ هاي جهان اسلام به چالش هايي است که توسط غرب بر اين مسائل تحميل شده است، اما جوهره ي اين پاسخ ها از خودِ اسلام تراويده است.
برخي ممکن است اين مسئله را مطرح کنند که حتي اگر اين مسائل، کمال مطلوب اسلام محسوب شوند، در جهان اسلام امروز تحقق نيافته اند. چنين نظري نه به شکل مطلق اما تا حدي درست است. اما جهان اسلام در اين مورد منحصر به فرد نيست. هيچ جامعه اي، از چين گرفته تا مکزيک، بر اساس چنين ايده آل هايي به سر نمي برد. حتي خود غرب بر اساس چنين ايده آل هايي زندگي نمي کند، که مي توان از حضور پيوسته ي نژادگرايي در آمريکا به آن پي برد. اگر عادل باشيم، بايد بگوييم که برخي از اين ايده آل ها در غرب بيش تر تحقق يافته و برخي در جهان اسلام، و اين نتيجه گيري در حالي است که طيف کامل حقوق بشر را به نسبت وظايفمان در برابر خداوند و آفرينش مد نظر قرار دهيم. در هر صورت جريان اصلي تفکر اسلامي در مورد محتوا و جوهره ي حقوق بشر و يا حتي ضرورت اجراي آن، با غرب حتي در بخش سکولار آن مخالفتي ندارد. اختلاف اصلي در مورد رابطه ي بين حقوق انسان و مسئوليت هاي انسان و همچنين بين حقوق ما در مقابل حقوق خداوند در برابر ما و ساير آفريده هاي خداوند است. در اين مورد، بسياري از يهوديان و مسيحيان غربي به همتايان مسلمانشان نزديک تر از هموطنان غيرمذهبي شان هستند.
در سطح عملي، علي رغم موانع سياسي و اجتماعي بسيار، در سال هاي اخير در بسياري از کشورهاي اسلامي پيشرفت هايي در جهت احترام بيش تر به قانون صورت گرفته است و حفظ حقوق وآزادي در آن تضمين شده است. در کشورهاي متفاوتي مثل مالزي، اندونزي و ايران کوششي در دست اقدام است تا آنچه که جامعه ي مدني اسلامي خوانده مي شود و توسط قانون اجرا مي شود، توسعه پيدا کند و در اين صورت جامعه بدون نياز به غير مذهبي شدن، تبديل به جامعه اي مدني مي شود که در آن حفظ حقوق شهروندان تضمين شده است. تضادي که توسط بسياري از خبرگان جهان غرب ميان حکومت الهي و يک جامعه ي غير مذهبي و حکومت در جهان اسلام ايجاد شده است، کاملاً نادرست است و در مورد جهان اسلام صدق نمي کند. عربستان و ايران در مفهوم غربي کلمه، حکومت الهي ندارند و مصر هم کشوري غير مذهبي به حساب نمي آيد. امروزه جهان اسلام در فرآيند پاسخگويي به چالش هايي است که مدرنيته به آن تحميل کرده است. تجربه هاي بسياري در کشورهاي متفاوتي مثل ترکيه و ايران در حال شکل گيري است. و از آن جايي که اين فرآيند تحت شرايطي انجام مي شود که آزادي کاملي، نه از درون نه از بيرون، وجود ندارد، گاهي اقدامات افراطي با پيامدهايي دردناک خود را به نمايش مي گذارد. و آنچه اکنون اتفاق مي افتد، پاسخ و واکنش به چالش هاي سخت و دشوار جهان مدرن، توسط يکي از تمدن هاي اصلي دنياست که علي رغم ضعف سياسي و نظامي کنوني اش، براي تأکيد بر اهميت شأن انسان و حقوقي که خداوند به انسان اعطا کرده است، از منبعي روحاني برخوردار مي باشد. و در عين حال هرگز از تأکيد بر اين مهم که تمامي حقوق ما در نتيجه ي مسئوليت هايمان در برابر خداوند و آفرينش نشئت مي گيرد؛ و بدون پذيرش مسئوليت ها، ما را به آفريده اي تبديل مي کند که در آن واحد هم به خطر افتاده است و هم به خطر مي اندازد.
منبع مقاله :
نصر، سيد حسين، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ي سيد محمد صادق خرازي، تهران: نشرني، چاپ چهارم